عید


!!!نخاله ها!!!

 سلام.ببخشید که چند روز آپ نکردم.خب بریم سر داستان امروز...هنوز سال اول راهنمایی هستیم!

چند روز قبل تعطیلی مدارس و عید نوروز نمونده بود.طبق معمول همیشه و هرسال بچه ها بی حوصله و دبیرها خسته لز خانه تکانی بودند.زنگ تفریح به گوشمون رسید که همه ی کلاس ها به جز کلاس ما در و دیوار و پنجره و...کلاسشان را تمیز کردند.حتی بیخیال ترین کلاس بین تمام کلاس ها هم این بار به فکر بوده است.برای کلاس ما افت داشت اگر این موضوع را جدی نمیگرفتیم.پس تصمیم گرفتیم که ما هم کلاس را تمیز کنیم.قرار شد هر کسی چیزی بیاورد.فردای آن روز همه چیز آماده بود.سه تا از مخ زن های حرفه ایمون رو فرستادیم تا مخ دبیرها را بزنند و به کلاس نیایند یا حداقل درس ندهند.چون نیومدن دبیر به کلاس غیر ممکن بود روی درس ندادن دبیر کارکردند...اما متاسفانه بی فایده بود!!!مجبور شدیم زنگ های تفریح وارد عمل بشیم.زنگ آخر تقریبا کارمون با موفقیت تموم شد.اما...بعد عید...چشمتون روز بد نبینه...دیوار ها پر از خط خطی و یادگاری...دیگه نمیشد روی تخته سیاه چیزی نوشت(به احتمال زیاد چرب شده بود)که تا آخر سال تحصیلی با بدبختی درس خوندیم.والا اگه کلاسو تمیز نمیکردیم سنگین و رنگین تر بودیم



نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,ساعت 16:55 توسط فاطمه| |

پیچك دات نت قالب جدید وبلاگ